چرا مطالعه "اصول نانوشته قانون اساسی" مهم است ؟



دکتر سید ناصر سلطانی دانش آموخته دانشگاه اکس مارسی ۳ فرانسه و عضو هیات علمی گروه حقوق عمومی پردیس فارابی دانشگاه تهران واجد مقالات تالیفی و ترجمه ای متعددی در باب مقوله اصول نانوشته یا عرف های اساسی هستند که برخی از آنها چاپ شده و برخی دیگر در حال انجام اند. ایشان دبیر نخستین همایش اصول نانوشته قانون اساسی هستند. سطور زیر، شرح ایشان است از ضرورت مطالعه اصول نانوشته قانون اساسی :


اصول نانوشته قانون اساسی یکی از فصول مهم حقوق اساسی است و مطالعه آن از این جهت در فهم قانون اساسیِ واقعی ضروری است که بدون شناختن سهم آن نمیتوان تصویر درستی از قانون اساسی واقعی عرضه کرد. اصول نانوشته قانون اساسی در کنار اصول نوشته قانون اساسی؛گاهی این اصول را توضیح داده و تبیین میکند و گاهی احکام آن را با توسعه و تضییق مواجه میکند و حتی گاه احکام قانون اساسی نوشته را نسخ میکند. موضوعی با این اوصاف، با توجه به جایگاه و پایگاه قانون اساسی نوشته، خصوصاً قانون اساسی سخت و انعطاف ناپذیر، پیچیدگی و دشواری آن را نشان میدهد که برای فهم آن باید راهی باریک و دقیق پیمود. صدور هر حکم بیپروایی درباره اعتبار اصول نانوشته قانون اساسی میتواند جایگاه قانون اساسی در نظام حقوقی را متزلزل کند و به ساختمان حقوق اساسی آسیب رساند. اما با این وجود اصول نانوشته قانون اساسییک واقعیت انکارناپذیر است و نمونههای بسیاری دارد که حقوق اساسی نمیتواند از مطالعه آن شانه خالی کند و باید در نظریه حقوق اساسی جایی برای آن بشناسد. چشم بستن بر اصول نانوشته قانون اساسی نمیتواند تفاوت و تعارض میان ظاهر و باطن قانون اساسی یا رژیم حقیقی و رژیم حقوقی را حل کند. 

رابطه الفاظ قانون اساسی با اصول نانوشته قانون اساسی مانند رابطه اسم و مسمی است. اصول نانوشتهقانون اساسی واقعیات خارجی هستند که نمیتوان بدون شناخت آنها اصول نوشته قانون اساسی را توضیح داد. هر توضیحی در غیاب این اصول نانوشته غیرواقعی و کاذب است و شناخت ناشی از آن درک واقعی نخواهد بود. هر نویسندهای که در توضیح این دسته از اصول قانون اساسی به واقعیت اصول نانوشته قانون اساسی و عرفهای شکل گرفته بیتوجهی کند، خود را محدود به توضیح و تبیین «اسم» کرده و از فهم «مسمی» غافل شده است.

وظیفه شارح قانون اساسی توضیح معنای هر اصل است و مراد از معنا، «ما یصدق علیه اللفظ» است یعنی مصداق لفظ است که همان واقعیت خارجی است. «فالاسم معنیً ذهنی و المعنی موجود عینی و هو المسمی» در این جا به معنای ذهنی، اطلاقِ اسم شده و بر موجود عینی که مسمی است معنا اطلاق شده است. «و الاسم غیر المسمی» اسم غیر از مسمی است یعنی موجود ذهنی با موجود خارجی فرق میکند و این منطق بر لفظ و معنی قانون اساسی هم صادق است و از این حیث لفظ قانون اساسی همیشه منطبق بر معنی آن نیست و فاصلهای میان این دو وجود دارد که بدون توضیح این فاصله فهم قانون اساسی واقعی ممکن نیست. «فالمراد من المسمی هو الموجود الخارجی» پس مراد از مسمی قانون اساسی، موجود خارجی قانون اساسی است نه موجود لفظی آن. «و لا لفظ النار بمحرق و لا التلفظ بالعسل و السُّکر بموجب للحلاوه» هیچکدام از این لفظها و تلفظ کردن اینها اثر ندارند. کتابت اینها هم اثر ندارد. یعنی نه وجود لفظی آنها و نه وجود کتبی آنها اثر دارد و نه وجود ذهنی اثر دارد. اثر فقط برای وجود خارجی است. «و کذا کتابه هذه الالفاظ لیست بمدلولاتها» کتابت این الفاظ، مدلولات این الفاظ و مصادیق این الفاظ نیست و قهراً آثار این مصادیق را ندارد. به تعبیری که در ضربالمثل فارسی گفته میشود: «با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشود».

پرداختن به این موضوع در ایران از یک سو با توجه به ساخت نظام سیاسی و از سوی دیگر با توجه به بستر و محیط زیست اصول نانوشته قانون اساسی با دشواریهای بیشتری مواجه است و از این رو باید در تدارک مباحث نظری و استدلال برای رد و قبول مصادیق آن با احتیاط رفتار کرد. در این میان خلاء نظری عمده، فقدان مقدماتی برای توضیح و تبیین ابعاد چنین موضوعی است تا بتواند نخست موضوع را به درستی طرح کند و سپس پیچیدگیها و زوایای مبهم آن را نشان دهد. به همین دلیل یکی از گامهای ابتدایی برای طرح درست این موضوع و تحریر محل نزاع، بحث در مقدمات آن است.

در حقوق اساسی ایران، اصول نانوشته قانون اساسی موضوع مطالعه جدی نبوده است و نویسندگان حقوق اساسی به ندرت به مصادیق اختلافی آن اشارهای گذرا کردهاند بدون آن که عناصر سازنده آن را به چالش بکشند و درباره ابعاد و آثار آن بحث کنند.

ترویج چنین دیدگاههایی برای حقوق اساسی ایران مغتنم است که سالهاست دربند توضیح صوری قانون اساسی است و به اصول نانوشته قانون اساسی توجه نمیکند و چنان دیدگانی ندارد تا بتواند در جریان حوادث قبض و بسط اصول قانون اساسی را پیبگیرد و اغلب از جریان حوادث و رویدادهای قانون اساسی عقب میماند. توجه به این بحثها میتواند بخشی از ضعفهای تاریخی دانش حقوق اساسی را در ایران ترمیم کند و آن را به یک دانش برای توضیح اسم و ربط آن با مسمی تبدیل کند. حقوق اساسی امروز ما چنین نسبتی را نمیتواند توضیح دهد و چنین سرفصلی در کتب حقوق اساسی ایران وجود ندارد در حالیکه بدون این بحث نمیتوان تصویری واقعی و درست از قانون اساسی کشور عرضه کرد. در غیاب چنین بحثی نظریه حقوق اساسی ایران ناقص خواهد بود.

نخستین همایش ملی اصول نانوشته قانون اساسی قصد دارد تا با گرد آوردن صاحب نظران حقوق اساسی درباره یکی از کاستی های نظریه حقوق اساسی ایران بحث و گفتگو کند و بدین ترتیب این بحث را وارد سرفصل های حقوق اساسی ایران کند. 


دکتر سید ناصر سلطانی (دبیر همایش)